یگانه خاتونیگانه خاتون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
محمد یوسف محمد یوسف ، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

محمد یوسف و یگانه فرشته های زمینی من

روزمرگی و یلدا ی 92

1392/10/10 21:02
نویسنده : مامان هاجر
144 بازدید
اشتراک گذاری

یلداخوشملای من امروز صبح ساعت 3 بیدار شدیم و بابایی برا رفتن به اصفهان آماده شد وتا 3/5راه افتاد ویگانه جونم خواب بودی،ولی یوسف خان بیدارشده بودی و دیگه قصد خواب نداشتی که به هزار بهونه خوابیدی  از اینور گشنم ،از اونور آب میخوام ،میخواستی اون موقع صبح برنامه کودک ببینی،بعد ساعت 8/5بیدار شدی ،که بهتون صبحانه دادم البته اینم بگم که خاتونی من اصلا پنیر،کره،مربا ،ماست نمی خوره ،که موندم چی کار کنم،بعداز صبحانه هم گیر دادی من دلم واسه خاله تنگ شده باید بریم اونجا که حرف،حرف شما شد و رفتیم  و تا ساعت 11اونجا بودیم و بعد اومدیم خونه  برا ناهار سوپ گذاشتم و تا آماده شد یه خورده به درسای یوسف عزیزم رسیدم و بعدا نوش جان کردین و یه استراحت مختصری کردیم و حاضر شدین برای رفتن به دارالقرآن و بابا جون که نبود با بابا بزرگ رفتیم  و بعد از اتمام کلاست بابابزرگ اومد و با هم رفتیم نمایشگاه ، وای که چقدر سرد بود و یه خورده خرت و پرت گرفتیم و برگشتیم و اومدیم خونه و با اینکه شب یلدا بود ساعت 10/5خوابیدم چون تنها بودیم  ،واااااااااااا ی که خیلی پر حرفی کردم ،دوستون دارم خوشگلای من ، الهی همیشه شاد وخندان و سلامت باشینماچماچماچماچ  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آیسو وآیسا
1 دی 92 1:24
"شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود." یلدات مبارک دوست عزیززززززززززم راستی چرا دو تا پست یلدا داری گلهای نازززززززتو
مامان هاجر
پاسخ
انشالله عمر شما به بلندی شب یلدا و غمهایتان به کوتاهی روزش ،عزیزدلم ،عطرا جونم اگه بدونی ، دیشب که این پست رو گذاشتم خواب خواب بودم و نصفه کاره رهاش کردم خندت میگیره عزیزم برای خودت و خوشگلای خاله.