یگانه خاتونیگانه خاتون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
محمد یوسف محمد یوسف ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

محمد یوسف و یگانه فرشته های زمینی من

فرشته های نازنینم که هر نفسشان تپش قلب من است........

رزلابغهن                                                     بیلثقفبیبرلیس

تولد مونس و همدم من/دخمل شیطوووون من..........

سلام پسر عزیزم و دخمل شیطوووون من امروز روزی هستش که دخمل شیطوووون من پاشو به دنیا گذاشت تا با خوبیها و بدیها و خوشیها و نا خوشیها همراهمون باشه و همدم و مونس ما باشه /دختر عزیز خردادی من تولدت هزاران بار مبارررررک باد.                                                                        &nb...
18 خرداد 1393
2148 11 116 ادامه مطلب

کلافگی اینروزای من..........

  سلام به همه ی دوستای گلم خوبین ،خوشین ، سلامتین ،اوضاع بر وفق مرادتون هست ،انشا الله که همینطوره. نمی دونم چرا این چند روزا دست و دلم به کار نمی ره و همش کلافه ام....... یگانه  پرنسس کوچولوی من دیگه کامل حرف میزنه و دلبری میکنه ،برا خودش لباس انتخاب می کنه و می پوشه اما به طرز خیلی خنده داری. ....... شبا ساعت سه یا چهار از خواب پا میشه انگار که کوکش کردیم ،مامان یا بابا چایی موکام به زبون خودش یعنی می خوام ،اگه پا نشیم دیگه خودشو هلاک می کنه از بس این شیطونک چایی دوست داره ،دیگه پا میشیم به هر نحوی هست و بهش چایی اونم تو شیشششششه میدیم ،وای وای وای دیگ چی بگم ،از ریخت و پاشایی که تمومی نداره کلافه شدم هر چی جمع می کنم دوب...
12 خرداد 1393

لیله الرغاءب........

  به نام خداوند بخشنده و مهربان      خدایا مرا ببخش که همواره در گرفتاریهایم ؛ دنیا را از تو خواسته ام؛ الهی... دستانی عطا کن که تو را برایم از تو ...بخواهد با آرزوی استجابت دعای همه در این شب عزیز؛ ...لیله الرغاءب التماس دعا... ...
12 ارديبهشت 1393

نا گفته های اینروزا................

سلام شیطونکای عزیز و نازم سلام به شما دوست جونای گل خودم چی بگم از این چند وقت که خیلی سرم شلوغه و یگانه خانومم هم داره دندون در میاره و هی غر و غر ،اشتها که اصلا نداری ،کلاس ایروبیکم هم به خاطر خانم فعلا لغو شده تا ببینم چی میشه چون ساعت سه کلاس شروع میشه .                                                                                             یگانه خانم پنجم ،ششم عید بود که از شیر گرفته شدی ،چون که ...
6 ارديبهشت 1393

روز ولادت مهربانترین مادر دنیا........،.

                           هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالایی می خواند فراموش نمی کنم ،همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است.    ....وقتی من زمین خوردم ،صدای فریاد مادرم بلند شد......من درد نکشیدم اما ،قلب مادرم به درآمد........چگونه آفریدیش ای خدا؟ که تاب درد مرا ندارد......  مادر عزیزم و مادر شوهر گلم *خاله جونم*روزتون مبارک.......           بی بی فاطمه ی زهرا ،بانوی دو عالم  مبار...
31 فروردين 1393

سفره هفت سین امسال ما .........

سلام کوچولوهای ناز خودم وسلام به شما دوستای وبلاگی عزیزم سال نو مبارک و انشا الله سالی پر از خیر و خوشی و الطاف خداوند باشه برای همه ی شما دوستای گلم و جیگر گوشه هام و همسر عزیزم انشا الله که همیشه سالم باشی   ببخشید که اینقدر دیر دارم آپ می کنم چند روز بود که به شدت سرما خورده بودم و اصلا حالم خوب نبود                                                        &nb...
15 فروردين 1393

مریضی آقا یوسف و سرما خوردگی یگانه خاتون.....

سلام کوچولوهای شیطووووون خودم ، آقا یوسف پریروز که خونه ی آقا بزرگ بودیم همش این ور و اون ور دویدی ،بعدش هم بعد از ظهر یهویی گفتی مامان حالم خوب نیست ،مسموم شدم ،گلاب به روتون ،استفراقات دارم ،که هی و هی بالا آورد ،بچم خیلی اذیت شد ،الهی بمیرم برات عزیزم ،همینجور بودی تا شب که اومدیم خونه هیچی نخوردی،و یه خورده قند داغ با خاکشیر برات درست کردم که یه ذره خوردی باز بالا آوردی ،بعد خوابیدی ،که همش ناله می کردی ، که نیمه شب بابا جون بیدار شد و دید تب داری ،پا شویت داد و من هم یه خورده آبلیمو بهت دادم که خوردی و یه خواب راحت رفتی عزیزم و دیگه خوب شدی خدا رو هزار مرتبه شکر ،و اما یگانه جونم ، من در حال شستن آشپز خونه و یگانه جون در حال آب بازی ...
20 اسفند 1392