شهادت امام رضا (ع) و سالروز فوت آقاجونم...............
ای غریب خراسان سیدی یا رضا جان داغ تو بر دل ما چشم ما بر تو گریان سینه ات پر شراره دیده ات پر ستاره هم غمت بی شماره هم جگر پاره پاره بغض روی ثانیه هایم راه میرود /جسارت می خواهد!!!/نزدیک شدن /به افکار دختری /که روز ها.../مردانه / با زندگی میجنگد .../ اما شب ها/ بالشتش از هق هق های دخترانه اش خیس ...
نویسنده :
مامان هاجر
17:26
روزمرگی و یلدا ی 92
خوشملای من امروز صبح ساعت 3 بیدار شدیم و بابایی برا رفتن به اصفهان آماده شد وتا 3/5راه افتاد ویگانه جونم خواب بودی،ولی یوسف خان بیدارشده بودی و دیگه قصد خواب نداشتی که به هزار بهونه خوابیدی از اینور گشنم ،از اونور آب میخوام ،میخواستی اون موقع صبح برنامه کودک ببینی،بعد ساعت 8/5بیدار شدی ،که بهتون صبحانه دادم البته اینم بگم که خاتونی من اصلا پنیر،کره،مربا ،ماست نمی خوره ،که موندم چی کار کنم،بعداز صبحانه هم گیر دادی من دلم واسه خاله تنگ شده باید بریم اونجا که حرف،حرف شما شد و رفتیم و تا ساعت 11اونجا بودیم و بعد اومدیم خونه برا ناهار سوپ گذاشتم و تا آماده شد یه خورده به درسای یوسف عزیزم رسیدم و بعدا نوش جان کردین و یه استراحت ...
نویسنده :
مامان هاجر
21:02
سال نو میلادی .................*2014
رحلت جانسوز نبی اکرم (ص)وامام حسن مجتبی (ع) ............
غمی در سینه ام می جوشه امشب چراغ آسمون خاموشه امشب گمونم پیرهن مشکی شو زهرا(س) به جای مادرش می پوشه امشب! &nbs...
نویسنده :
مامان هاجر
20:33
"اربعین حسینی92"
یوسف ویگانه ی عزیزم دیروز اربعین بود ،چهل روز از شهادت امام حسین (ع)و یارانش گذشته ،ای کربلا ای کعبه ی عشق و امیدم/بعد از جدایی ها به دیدارت رسیدم/ ای کربلا آغوش بگشا زینب آمد /من زینبم کز رنج دوری ها خمیدم / هر روز دیدم کربلا ی تازه ای را /ای کربلا تا بر سر کویت رسیدم ،اربعین سالار شهیدان بر شما تسلیت باد . &nb...
نویسنده :
مامان هاجر
8:41
دلتنگی
دخمل ناز و قندعسل مهربونم امروز خیلی دلم گرفته بود و دلتنگ آقا جونم شده بودم که نزدیک یک سال که ما رو تنها گذاشته ، الان که دارم می نویسم دلم براش یه ذره شده و دارم با چشمای خیس می نویسم ، وای که چقدر مهربون بود و با رفتنش دلمون داغدار شد ،برای آقا جون عزیزم لطف کنیدیه فاتحه بخونید ،آقا جونم فقط دلم می خواست یکبار دیگه ، فقط یه بار دیگه می دیدمت و بوسه بارونت می کردم ،به خدا قدر پدر و مادرامونو بدونیم که یک زمان دیگه خیلی دیر میشه ،خیلی دیررررررررررر!!!! ...
نویسنده :
مامان هاجر
23:39